English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (7560 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
to inhabit a house U در خانهای ساکن شدن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
polythalmous U چند خانهای
own a house U خانهای دارم
own a house U دارای خانهای هستم
departmental intelligence U اطلاعات وزارت خانهای
to let a house U خانهای را اجاره دادن
to have the run of a house U اختیار خانهای را داشتن
to front a house with marble U نمای خانهای رابامرمرساختن
estaminet U قهوه خانهای که سیگارکشیدن درانجا ازاداست
alias U وسیله یا خانهای از صفحه گسترده داده میشود
burglars U کسی که در شب به قصدارتکاب جرمی وارد خانهای شود
aliases U وسیله یا خانهای از صفحه گسترده داده میشود
burglar U کسی که در شب به قصدارتکاب جرمی وارد خانهای شود
kheda U کدا:خانهای که فیلهای وحشی رادران گرفتارمیسازند
land U سطح داخلی لوله بین خانهای تفنگ
moonlight fliting U گریز از خانهای هنگام شب برای رهایی از پرداخت اجاره
frame house U خانهای که کالبدان چوب وپوشش ان تخته باشد خانه چوبی
cells U خط ضخیم تری که اطراف خانهای که باید در آن نوشته شود ایجاد میشود
anchor cell U خانهای در برنامه صفحه گسترده که ابتدای مجموعه خانه ها را معرفی میکند
cell U خط ضخیم تری که اطراف خانهای که باید در آن نوشته شود ایجاد میشود
semi-detached U درباب خانهای گفته میشود:که بادیوارمشترک بخانه دیگری پیوسته باشد
burglarious U مرتکب یا وابسته به عمل واردشدن به خانهای درشب بقصد ارتکاب جرم
semi detached U درباب خانهای گفته میشود:که بادیوارمشترک بخانه دیگری پیوسته باشد
palafitte U خانهای که درزمانهای قدیم پیش ازتاریخ روی تیرهای که دردریاچه فرومیکردند
stillest U ساکن
stiller U ساکن
stills U ساکن
occupiers U ساکن
irenic U ساکن
occupier U ساکن
still U ساکن
inhabitant U ساکن
denizen U ساکن
habitant U ساکن
domiciled U ساکن
resident U ساکن
inmate U ساکن
dweller U ساکن
slack water U اب ساکن
residents U ساکن
denizens U ساکن
stilly U ساکن
abider U ساکن
stationary U ساکن
abiding U ساکن
waveless U ساکن
occupants U ساکن
dead U ساکن
dwelling U ساکن
dwellings U ساکن
resting U ساکن
occupant U ساکن
statist U ساکن
residing U ساکن
static U ساکن
inmates U ساکن
quiescent U ساکن
inert U ساکن
lodgers U ساکن
lodger U ساکن
hellion U ساکن جهنم
hibernian U ساکن ایرلند
bedlamite U ساکن تیمارستان
hospitaler U ساکن بیمارستان
idle position U وضعیت ساکن
abhide U ساکن شدن
dead load U بار ساکن
chthonic U ساکن زیرزمین
pekingeses U ساکن شهرپکن
chthonian U ساکن زیرزمین
breake contact U کنتاکت ساکن
domiciled in tehran U ساکن تهران
earthling U ساکن جهان
electrostatics U الکتریسیته ساکن
indwell U ساکن شدن
calming U ساکت ساکن
state of rest U حالت ساکن
static electricity U الکتریسیته ساکن
static friction U اصطکاک ساکن
static charge U برق ساکن
staticize U ساکن کردن
stationary bed U بستر ساکن
stationary phase U فاز ساکن
stationary wave U موج ساکن
suburbanite U ساکن حومه
sylvan U ساکن جنگل
to animals U ساکن زمین
townee U ساکن شهر
woodsy U ساکن جنگل
townie U ساکن شهر
townies U ساکن شهر
standing wave U موج ساکن
stagirite U ساکن شهر
isthmian U ساکن تنگه
isthmic U ساکن تنگه
levanter U ساکن خاور
levantine U ساکن خاور
level point U سطح اب ساکن
libyan U ساکن لیبی
lunarian U ساکن ماه
nonresidence U غیر ساکن
nonresidency U غیر ساکن
pelagic U ساکن دریا
rest mass U جرم ساکن
rest position U وضعیت ساکن
rusticate U ساکن ده شدن
seasider U ساکن دریاکنار
silvicolous U ساکن جنگل
static electricity U برق ساکن
sojourner U ساکن موقتی
populating U ساکن شدن
populates U ساکن شدن
colonising U ساکن شدن در
populate U ساکن شدن
colonize U ساکن شدن در
colonized U ساکن شدن در
colonizes U ساکن شدن در
colonizing U ساکن شدن در
dwells U ساکن بودن
settles U ساکن کردن
inhabit U ساکن شدن
inhabiting U ساکن شدن
inhabits U ساکن شدن
denizen U ساکن کردن
denizens U ساکن کردن
colonises U ساکن شدن در
colonised U ساکن شدن در
abides U ساکن شدن
quiet U ساکن خاموش
mountaineer U ساکن کوه
mountaineers U ساکن کوه
dwelt U ساکن بود
dwelled U ساکن بودن
people U ساکن شدن
peopled U ساکن شدن
peoples U ساکن شدن
peopling U ساکن شدن
steadied U ساکن شدن
dwell U ساکن بودن
abide U ساکن شدن
abided U ساکن شدن
settle U ساکن کردن
steadies U ساکن شدن
calmest U ساکت ساکن
freeman U ساکن شهر
Aborigine ساکن اولیه
calms U ساکت ساکن
easterner U ساکن مشرق
easterners U ساکن مشرق
northern U ساکن شمال
steadiest U ساکن شدن
calmer U ساکت ساکن
calmed U ساکت ساکن
quietest U ساکن خاموش
pekineses U ساکن شهرپکن
calm U ساکت ساکن
pekinese U ساکن شهرپکن
steadying U ساکن شدن
steady U ساکن شدن
freemen U ساکن شهر
pacific U اقیانوس ساکن
formulae U الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول
formula U الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول
formulas U الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول
rest mass of the electron U جرم ساکن الکترون
sybarite U ساکن شهر سیباریس
riverain U ساکن ساحل رودخانه
static U وابسته به اجسام ساکن
boring stay U قسمت ساکن مقابل
statically U در حال ایستاده یا ساکن
rain worm U ساکن زمین دنیوی
teutonize U ساکن المان کردن
stanch U ساکن شدن فرونشاندن
slummer U ساکن محلات کثیف
static generator U مولد برق ساکن
non-resident company [British E] U شرکت غیر ساکن
standard U قسمت ساکن دستگاه
exurbanite U ساکن خارج شهر
low lander U ساکن نواحی پست
electro statics U علم برق ساکن
pelagian U دریانشین ساکن دریا
non-resident corporation [American E] U شرکت غیر ساکن
standards U قسمت ساکن دستگاه
terre tenant U متصرف یا ساکن بالفعل اراضی
dwelled U ساکن شدن زمان توقف
squat U بی اجازه در زمینی ساکن شدن
squatting U بی اجازه در زمینی ساکن شدن
static U الکتریسیته ساکن وضعیت ثابت
squatted U بی اجازه در زمینی ساکن شدن
dwells U ساکن شدن زمان توقف
stator U قسمت ساکن موتوریا ژنراتور
squats U بی اجازه در زمینی ساکن شدن
green mountain boy U مرد بومی یا ساکن ورمونت
electronography U ثبت خواص الکتریسته ساکن
housing U چارچوب قسمت ساکن دستگاه
delphian U ساکن معبد دلف یونان
delphic U ساکن معبد دلف یونان
dwell U ساکن شدن زمان توقف
southeasterner U ساکن نواحی جنوب شرقی
over housed U ساکن در خانه بی اندازه بزرگ
trolls U غول یا جن ساکن غار وکوه
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com